سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باغ زندگی

یادم میاد وقتی بچه بودم، هر وقت فیلم جنگ و جبهه رو نگاه می کردم کلی حال می کردم و خیلی دوست داشتم برم جبهه!!! یکم بزرگتر که شدم، فهمیدم جنگی در کار نیست تا برم جبهه! گهگاهی می خواستم دعا کنم جنگ بشه تا منم برم جبهه، ولی قبل از دعا کردن یکی می زدم تو سرم و می گفتم:   « آخه شاسمیخ، جنگ بشه کلی خسارت به وجود میاد » بعدشم دعا نمی کردم.

تا اینکه حدود سه ، چهار سال پیش به صورت خیلی عجیب غریب یه دفعه یه موقعیت پیش اومد و رفتم مناطق جنگی جنوب. فکر کنم تو شلمچه بود، نه نه اونجا نبود. حالا یادم نیست کجا بود. ولی یادمه یه عکس روی دیوار بود که خیلی توجه منو جلب کرد.

عکس یه بسیجی بود که پشت پیراهنش نوشته بود « هرچه پیش آید خوش آید، ما که خندان می رویم »

خیلی روی این جمله فکر کردم ولی چون تو سنی بودم که اقتضای عشق و عاشقی و این چیزا رو داشت، فقط این معنا رو ازش برداشت کردم که هر اتفاقی برام افتاد مهم نیست، من کار خودم رو می کنم. حتی اگه معشوقم ترکم کنه! یا هرچیز دیگه ای تو این مایه ها ...

ولی حدود دو هفته پیش بود که یکی داشت تریپ درس اخلاق می رفت و نصیحتم می کرد، منم که اصلا حوصله نداشتم تو فکر خودم بودم ولی به اون نگاه می کردم، که یه دفعه گفت: « هرچه پیش آید خوش آید» این جمله مثل این بود که یه دفعه یکی به شکل فجیعی بیاد از خواب بیدارم کنه!

از اون به بعد حرفاشو گوش دادم، فهمیدم که اون جمله رو از یه بسیجی نقل کرده. می گفت: « اونایی که میرن جنگ وقتی سرشون رو از روی خاکریز بیرون میبرن تا دشمن و ببینن و بزننشون، این جمله رو میگن. چون تو اون هیری بیری در ثانیه کلی تیر میاد طرفشون و هر آن امکان داره یکی از اون تیرا بخوره بهشون »

کل اون روز روی این بحث مانُور داد.

الآن که فکر می کنم، می بینم که اون جمله خیلی معنا داره:

مثلا اینکه من برای چی این وبلاگ رو درست کردم؟ برای اینکه ادبیاتم خوب بشه یا اینکه نترکم یا از گریه یا از خنده، خلاصه اینکه حرف دلم رو بزنم. حالا اگه من به خاطر اینکه یه وقت امکان داره پدرم این مطلب رو بخونه هدفم رو بذارم کنار و سانسور شده، بنویسم و از این چیزا.

ولی اون بسیجیه هدفش رو با کلی فکر انتخاب کرده و هیچ چیز نمی تونست جلوشو بگیره حتی مرگ

یا مثلا یکی با کلی دلیل میره آخوند میشه، بعد از یه مدت، وقتی می بینه فحش خورد؛ میذاره کنار.

یا مثلا یکی عاشق یکی میشه ولی وقتی می بینه وسط راه کلی مشکله میزنه زیر همه چیز.

این جور افراد یا هدفشون رو با فکر انتخاب نکردن یا اینکه اصلا به هدفشون ایمان ندارن.

خلاصه کلی فکرم رو مشغول کرده که این کارایی که من می کنم به چه هدفی هستشو آیا این جمله رو می گم که :

هرچه پیش آید خوش آید ما که خندان می رویم



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 89/8/27 توسط سبحان

عکس

دانلود